حکایت 34
یکی از پسران هارون الرشید با خشم نزد پدر آمد و گفت، که فرزند فلان سردار به مادرم دشنام داد. هارون از سران کشور پرسید که باید با او چه کنیم؟
یکی گفت، باید او را بکشیم. دیگری گفت، باید زبانش را برید. سومی گفت، باید اموالش را مصادره نمود و از شهر بیرون کرد.
هارون گفت، ای پسر، شرط جوانمردی آن است که او را ببخشی. ولی اگر نمی توانی این کار را بکنی تو هم به او دشنام بده ولی نه آنقدر که انتقام گرفتن تو از حد بیشتر باشد. زیرا در چنین حالتی تو به او ظلم کرده ای و حق با او خواهد بود. خردمندان گفته اند، مرد کسی است که هنگام خشم هم بتواند زبانش را کنترل کند
نه مرد است آن به نزدیک خردمند که با پیل دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از روی تحقیق که چون خشم آمدش باطل نگوید
--------------
یکی را زشتخوئی داد دشنام تحمل کرد و گفت ای نیک فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی که دانم عیب من چون من ندانی
-------------------------------------------------------------------
1- هارون الرشید= پنجمین خلیفۀ عباسی است و از سال 170 تا 192 هجری خلافت کرد
سلام دوستان عزیز اگر در شرایط رکود اقتصادی حال حاضر خواهان کسب درامد مطمئن ودرامد ایده ال هستید اگر خواهانه دریافت سود ماهیانه 20درصد برای سرمایه هایتان هستید از سایت ما دیدن کنید .
با تشکر از شما