قسمت هشتم- قانون جاذبه (1) برای درک قانون جاذبه، ناچارم مقداری درباره فیزیک با شما صحبت کنم.البته توقع ندارم که شما برای درک این موضوع فیزیک بخوانید.تنها یک اشاره گذرا به مطالب فیزیکی که همه در دوران دبیرستان خوانده اند می شود.ما می دانیم که انرژی در جهان بوده و هست و هیچگاه به میزان این انرژی نه افزوده می شود و نه چیزی از آن کاسته خواهدشد. به این قانون اصل بقای انرژی می گویند.تنها تغییری که در انرژی پدید می آید این است که انرژیها به یکدیگر تبدیل می شوند ولی میزان آن همیشه ثابت است.انواع انرژیهای شناخته شده که ما با آنها سر و کار داریم عبارتند از: انرژی حرکتی-انرژی حرارتی-انرژی الکتریکی-انرژی اتمی و.... و باز می دانیم که هر ماده از اتم تشکیل شده که این اتم دارای هسته ای است که از پروتون و نوترون تشکیل یافته و الکترونها که دارای بار مثبت و منفی هستند به دور این هسته در گردش اند.آرایش الکترونی هر اتم به گونه ای خاص است ودر اثر عواملی مانند حرارت تغییر می کند.از این خاصیت فیزیکی استفاده های متعددی می شود،مثلا برای اینکه فلزی را خاصیت مغناطیسی پیدا کند،با عبور جریان الکتریکی از آن آرایش اتمی آنرا تغییر می دهند و در آن خاصیت مغناطیسی به وجود میآورند و دارای قطب مثبت و منفی می شود.این قانون در همه جا حاکم است و واژه قانون جاذبه نیز بیانگر این قانون در طبیعت است. بدن ما هم از این قاعده مستثنی نیست و ما از طریق اندیشه خود،این ارتباط را با کل هستی برقرار می کنیم.از نظر فیزیکی،همه ما وهر چه در اطرافمان وجود دارد از انرژی تشکیل شده است.این انرژی سرعتهای گوناگون و کیفیت متفاوت دارد به همین دلیل چیزهایی که جامد و بی حرکت به نظر می رسند در حقیقت در نوسانند(چون در داخل اتمهای این اشیاء،حرکت وجود دارد)و این نوسانات با سرعتی نزدیک به سرعت نور انجام می پذیرد.همه این انرژی ها گر چه دارای نوساناتی متفاوت هستند،ولی دارای ارتباطی متقابلند و می توانند بریکدیگراثربگذارند.اندیشه، شکل ظریف وسبک انرژی است و می تواند با سایرانرژی ها،هماهنگ و مرتبط شود.بنابراین هرگاه درباره ی چیزی که مایلید برایتان اتفاق بیفتد بیندیشید،از این توانایی برخوردارهستید که ایده ی خودرا به صورت تصویری د لخواه ببینید و آن را قطعی تلقی کنید. اندیشه می توانددارای بارمثبت( انرژی مثبت)-یابارمنفی(انرژی منفی)باشد.خیلی مواقع دیده اید،که فردی وارد میهمانی یا مجلسی می شود و با ورود او،یکباره جومجلس عوض می شود وهمه احساس شادی می کنند.این شخص به سبب انرژی مثبت وارتعاشات بالایی که ازخود ساطع می کند(که دررفتاروحرفهایش متجلی می شود)روی دیگران اثرمثبت می گذارد وهمه را به وجد می آورد.عکس این مطلب هم صادق است یعنی،بعضی افراد با ورود به مجلسی،سکوت و خمودگی را با خود به ارمغان می برند.این گونه افراد،حامل انرژی منفی(بار منفی)هستند. اکثرانسانها درطول روز،درحال حرکت ازانرژی مثبت به منفی،یا منفی به مثبت هستند.عده ای هم همیشه یا روی فرکانس مثبت هستند یا منفی.اینهاهمان کسانی هستند که از آنها بانام خوشبخت یابدبخت یادمی شود. ارتعاشات یا احساسات مثبت توسط،عشق- لذت- وفور- آرامش- مهرومحبت- خرسندی-قدردانی و......پدید می آید و احساساتی از قبیل،ترس- خشم- ناامیدی- سرخوردگی-دروغ- حسادت- انتقام و......حاوی ارتعاشات منفی هستند.ازاین رو،بسیارمهم است که از ارتعاشات خود آگاه باشیم،چون این ارتعاشات همانند خودرا به سوی ماجذب می کنند. یک روز با دوستی مشغول صحبت بودم. او از شلوغی مترو گله داشت و می گفت:به سختی از خانه تا محل کارم می آیم.به او گفتم:صبح قبل از خروج ازمنزل،تجسم کن وقتی وارد ایستگاه مترو می شوی قطارخلوتی می رسد وتوسوار می شوی وراحت به محل کارت میرسی.فقط باید باورکنی که این اتفاق خواهدافتاد.چندروزبعد که اورادیدم گفت:راحت شدم..از آن وقتی که تجسم را یادگرفته ام،هرروز قطارخلوتی نصیبم می شود وراحت به محل کارم می رسم. دنباله دارد......
|
قسمت هفتم آرامش (2)
داشتن آرامش، حق طبیعی ما است ولی گاهی اوقات به خاطر مشکلات زندگی،برخورداری از آرامش ،غیرممکن به نظر می رسد. اینجاست که باید توجه داشت،احساس عدم آرامش به خاطر اشتباهی است که در اندیشه ما ایجاد شده.معمولا" افکاری که سبب می شوند ما از آرامش طبیعی خود فاصله بگیریم ،از این قبیل است:
( اگر او سعی می کرد افکارش را بیشتر به من نزدیک کند من تا این حد ناراحت نمی شدم.)
( اگر جهان آنطور که من دوست دارم پیش می رفت،احساس آرامش بیشتری می کردم.)
اما واقعیت این است که نه مردم می توانند مطابق میل شما رفتار کنند و نه جهان میتواند آنگونه که شما می خواهید، باشد. باید به خود بقبولانید که مردم و جهان را آنگونه که هست بپذیرید و با آن کنار بیایید.من نمیگویم که بی تفاوت یا بی احساس باشید،بلکه می گویم از شکل گرفتن اندیشه هایی که سبب می شوند آرامش طبیعی خود را از دست بدهید، پرهیز کنید.
از افراد پرخاشگر و پر سر و صدا دوری کنید. آنها روح شما را آزار می دهند و شما را از آرامش دور می کنند.وقتی کسانی که آرامش درونی ندارند با شما برخورد می کنند به آنها اجازه ندهید که به حریم آرامش درونی شما وارد شوند.
زمانی که تصمیم می گیرید از ذهن خود برای ایجاد اندیشه های آرامش بخش استفاده کنید،تبدیل به عامل گسترش آرامش می شوید.وقتی به این مرحله رسیدید،دیگر در زندگی دیگران به دنبال کسب آرامش نمی گردید.دیگر آرزو نمی کنید :که ای کاش دیکران تغییر میکردند تا من به آرامش برسم،بلکه شما وسیله ای می شوید که به دیگران آرامش می دهید.حتی اگر در اطراف شما،آشفتگی و پریشانی پدید آید شما باز آرامش خود را حفظ خواهید کرد زیرا شما آرامش خود را از محیط اطراف نگرفته اید که دچار آشفتگی شود،بلکه این آرامش از درون شما سرچشمه گرفته و بر کل زندگی شما حاکم شده است.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چه کسانی می توانند شما را به شدت عصبانی کنند؟ دوستانتان؟ –همسرتان؟- والدینتان؟-فرزندانتان؟- یا.....؟
بعضی افراد با یک حرکت یا یک جمله ی ساده می توانند شما را به شدت عصبانی کنند، طوری که کنترل خود را از دست بدهید. در صورتی که اگر همین کار را کس دیگری با شما بکند اصلا" واکنشی انجام نمی دهید و ساده از کنار آن می گذرید.
شما، از کسانی که شما را به شدت عصبانی می کنند باید تشکر کنید زیرا آنها به شما یاد آوری می کنند که هنوز آرامش خود را به طور کامل به دست نیاورده اید و بر خود مسلط نیستید.
در اینجا به یک جمله تاکیدی اشاره می کنم که در چنین مواقعی کاربرد مفیدی دارد:
(به جای این حالت می توانم آرامش را انتخاب کنم.) این جمله را قبل از عصبانیت،به خود یاد آوری کنید.
این جمله می تواند به عنوان یک عامل باز دارنده عمل کند و محیط اطراف را درنظرتان متحول نماید.
دوستی می گفت:روزی با پسرم به رستوران رفته بودیم.در رستوران، پسرم با چند نفر در گیر شد و دندانهایش آسیب دید. من سعی کردم در آن شرایط، آرامش خودم را حفظ کنم و او را از رستوران بیرون ببرم.ناگهان یادم آمد که دوست دندانپزشکی دارم که او می تواند به ما کمک کند. بی درنگ به سراغ او رفتیم و او پسرم را معالجه کرد. در ادامه می گوید:اگر من،درآن شرایط آرامش خودم را حفظ نکرده بودم ممکن بود به یاد این دوست نمی افتادم و یا اشتباهی مرتکب می شدم که نتیجه اش معلوم نبود.
تمرین:
جمله ی تاکیدی بالا را بنویسید و در چند جا نصب کنید که همیشه جلوی چشمانتان باشد.
لحظه هایی از روز،در جای خلوتی قدم بزنید یا در مکان ساکتی بنشینید و دور از فضای شلوغ اطراف،با خدای خود خلوت کنید ( همه چیز را رها کنید و به خدا بسپارید.) در این لحظات است که در خلوت عشق خدا،می توانید آرامش بیشتری را به دست آورید.
همیشه و در همه حال،این احساس را داشته باشید که خدا با شماست. داشتن این احساس شگرف، آرامش و اعتماد به نفس شما را در کارهایتان تقویت می کند.
الا بذ کرالله تطمئن القلوب ( با یاد خدا، دلها آرامش پیدا می کنند)
ادامه دارد.......
آرامش(1) قسمت ششم
همانگونه که قول داده بودم امروز قصد دارم بیشتر در مورد آرامش بگویم.
انسانهای مقدسی که در میان ما زندگی کرده اند، همگی یک ویژگی منحصر به فرد داشته اند. همه ی آنها به محیط اطراف خود آرامش می بخشیدند.
آرامش چیست؟ آرامش، تجلی هوش خلاق جهان می باشد که راهش را در درون و از میان هر چیزی می یابد. آرامش کمال خلقت است . تمام کسانی که تاکنون کار مهمی در جهان انجام داده اند این کار را در آرامش کرده اند. تمام اختراعات و اکتشافات بشری در محیط آرام یک آزمایشگاه یا کتایخانه یا مکان هایی از این قبیل اتفاق افتاده است. آیا تاکنون شنیده اید که کسی بگوید، مثلا فلان دانشمند ، در حالیکه از خشم برافروخته بود توانست فلان چیز را اختراع کند؟ آیا کسی تا به حال در حالت قهر و غضب توانسته است خدمتی به خود یا بشریت بکند؟
نظام هوشمندی ، سرشار از آرامش در هر چیز وجود دارد . آرامش یعنی حضور خداوند در همه ی عرصه ها . آرامش یعنی عشق بی قید و شرط. مکانی که هیچ فرصتی برای ابراز خشم – ترس – طمع – بدخواهی یا حسادت در آن وجود ندارد . هنگامی که کسی به آرامش الهی دست پیدا کند به اقیانوس بیکرانی از آرامش دست می یابد که همیشه در دسترس اوست. آرامش یک اندیشه پیوسته است که مشکلات در آن جایی ندارند.
هنگامی که آگاهانه تصمیم می گیرید که در آرامش زندگی کنید ، آرامش الهی به سراغتان می آید و از این لحظه است که زندگی را زیبا و پر شکوه می بینید. احساستان نسبت به همه چیز عوض می شود و یک احساس شوق و سرزندگی در شما پدید می آید. خود را پر از انرژی احساس می کنید. خستگی و ناامید ی جای خود را به امید و شادابی میدهد. احساس می کنید که با کل هستی یگانه اید . مغزتان شروع به فعالیت های سالم می کند و برای شما ، از رازهایی پرده بر می دارد که تا آن زمان برایتان مکشوف نبود.
بهتر است قبل از ادامه این بحث روشی ساده را برای آرام سازی به شما بگویم:
در جایی ساکت ، به حالت چهار زانو بنشینید (اگر بخواهید می توانید تکیه هم بدهید) چشمهایتان را ببندبد و دستهایتان را روی زانویتان بگذارید . چند نفس عمیق بکشید و احساس کنید که سبک می شوید . بدن خود را شل کنید و آرام بگویید : (در پاهایم احساس آرامش می کنم ) و روی پاهایتان تمرکز کنید . یک نفس عمیق بکشید و بعد با تمرکز ، آرام بگویید : (در ساق پاهایم احساس آرامش می کنم. ) باز ، نفس عمیق. (در زانوهایم احساس آرامش می کنم ) . « وقتی می گویید : در ... احساس آرامش می کنم باید احساس کسی را داشته باشید که بار سنگینی را از روی دوشش بر داشته اند . آنگاه او نفس عمیق و راحتی می کشد. » اینکار را برای تمام اعضای بدن خود ، حتی اعضای درون بدن مانند ، قلب – ریه – کلیه و غیره هم می توانید انجام دهید. وقتی به مرحله آخر رسیدید می گویید : (من در سر و مغزم احساس آرامش می کنم ) سپس چندبار بگویید:(من در تمام اعضای بدنم احساس سلامتی و آرامش می کنم) .
بعد از پایان این مرحله مجسم کنید که در استخر ، یا دریای بیکران و زلالی ، روی آب به پشت خوابیده اید و چشمتان به آسمان دوخته شده و احساس سبکی می کنید.
وقتی این مرحله هم به پایان رسید دوباره چند نفس عمیق بکشید و آرام چشمانتان را باز کنید . سپس به آرامی دستها و پاهایتان را حرکت دهید و دو یا سه دقیقه اینکار را تکرار کنید . در پایان ، یک احساس آرامش همراه با شوق و شادی در وجودتان پدید می آید .
این کار به شما کمک می کند که تمرکز خود را بالا ببرید و آرامش را به زندگی خو بیاورید.
هرگاه با شرایط نامساعدی روبرو شدید ، قبل از اینکه عصبانی بشوید یا دست و پای خود را گم کنید ، چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید این عمل به شما کمک می کند که بتوانید تمرکز خود را باز یابید و از گرفتن تصمیمات غلط اجتناب کنید.
تمرین آرام سازی را می توان در حال دراز کش و یا ایستاده ، مثلا در اتوبوس یا مترو و ... هم انجام داد اما چون در وضعیت دراز کش ، خیلی افراد در حال تمرین به خواب می روند ، می توانید آنرا فقط در شب و هنگام خوابیدن انجام دهید تا در حالت آرامش به خواب بروید .
ادامه دارد ...